ازساحل سپیدعشق تاغروب دلگیرتنهايی ...

تنها مانده ام

بغض گلویم را می فشارد و من از همه ی دوستانم دور مانده ام

من دور مانده ام یا آنها از من دور شده اند؟؟

در این دنیا همیشه تنها بوده ام!!

دیگر کسی پیدا نمی شود که با منــــ گریه کند...

که برای منــــــ گریه کند.....

حتی کسی حاضر نیست با من بخندد....

من در گوشه ای از این دنیا

تنها مانده ام

به چشمانم دروغــی گفتم

گفتم که به خوابم میایی

شایدپلــک هایم

دمی ارام گیرند 

نویسنده: Farzad ׀ تاریخ: شنبه 28 مرداد 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

وقتی ...

وقتی کسی رادوست داری، گفتن آسان تراست،

شنیدن آسان تراست، بازی کردن آسان تراست،

کارکردن آسان تراست. ووقتی که کسی تورا دوست دارد،

خندیدن آسان تراست. واگر تنهای تنها باشی،

به مرگ فکرکردن ازهمه چیزآسان تراست 

نویسنده: Farzad ׀ تاریخ: شنبه 28 مرداد 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

دلـــــــم تــــــنــــــگ شـــــــــده

دلـــــــم تــــــنــــــگ شـــــــــده

برای عکس هایی که پاره کردم و سوزانـدمشان...

برای دفتر خاطراتم که مدتهاست دیگر چیزی در آن نمی نویسم...

حـتـی برای آدمهای حسودی که دورو برم می چرخیدند و خـیـلـی دیـــرشناختمشان...!

برای بـی خـیـالــی و آرامشی که مدتهاست که دیگر ندارمش...

خنده هایی که دارم فراموششان می کنم...

و برای خودم که حالا دیگـر خیلی عوض شده ام!

راستی...؟؟؟؟

می دونی وقتی خدا داشت بدرقه ام می کرد بهم چی گفت !؟

جایی که می ری مردمی داره که می شکننت..

نکنه غصه بخوری ، تو تنها نیستی..

تو کوله بارت عشق می ذارم که بگذری، قلب می ذارم که جا بدی...

اشک می دم که همراهیت کنه و مرگ که بدونی بر می گردی پیش خودم... 

نویسنده: Farzad ׀ تاریخ: شنبه 28 مرداد 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

تو تنهام گذاشتی


چقدر تنهایم...

این را وقتی می فهمم که در غبار آیینه خود را می بینم...

وقتی می فهمم که اشکهایم با انگشتان باد پاک می شوند...

و وقتی که خاک بر چهره ام بوسه می زند...

و من بی هیچ رمقی اسیر کوی و برزنم...

کاش هیچگاه سکوت نمی کردم...

چنان از عطر اقاقی مست شدم،

که فراموش کردم سکوت کوچه را...

نویسنده: Farzad ׀ تاریخ: پنج شنبه 26 مرداد 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

به زمین میزنی و میشکنی

به زمین میزنی و میشکنی




عاقبت شیشه امیدی را


سخت مغروری و میسازی سرد


در دلی آتش جاویدی را


دیدمت وای چه دیداری وای


این چه دیدار دلآزاری بود


بی گمان برده ای از یاد آن عهد


که مرا با تو سر و کاری بود


دیدمت وای چه دیداری وای


نه نگاهی نه لب پر نوشی


نه شرار نفس پر هوسی


نه فشار بدن و آغوشی


این چه عشقی است که در دل دارم


من از این عشق چه حاصل دارم


می گریزی ز من و در طلبت


بازهم کوشش باطل دارم


باز لبهای عطش کرده من


لب سوزان ترا می جوید


می تپد قلبم و با هر تپشی


قصه عشق ترا میگوید


بخت اگر از تو جدایم کرده


می گشایم گره از بخت چه باک


ترسم این عشق سرانجام مرا


بکشد تا به سراپرده خاک


خلوت خالی و خاموش مرا


تو پر از خاطره کردی ای مرد


شعر من شعله احساس من است


تو مرا شاعره کردی ای مرد


آتش عشق به چشمت یکدم


جلوه ای کرد و سرابی گردید


تا مرا واله بی سامان دید


نقش افتاده بر آبی گردید


در دلم آرزویی بود که مرد


لب جانبخش تو را بوسیدن


بوسه جان داد به روی لب من


دیدمت لیک دریغ از دیدن


سینه ای تا که بر آن سر بنهم


دامنی تا که بر آن ریزم اشک


آه ای آنکه غم عشقت نیست


می برم بر تو و بر قلبت رشک


به زمین می زنی و میشکنی


عاقبت شیشه امیدی را


سخت مغروری و میسازی سرد


در دلی آتش جاویدی را............. 

نویسنده: Farzad ׀ تاریخ: پنج شنبه 26 مرداد 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

خدایــــــــــا...

خدایــــــــــا...



احساســـ ميکنمـ زود عادتـــــ ميکنمـ

و

گاهیـــ به اشتباه اسمـ آنرا دوستـــــ داشتنــــ ميگذارمـ.



خدایــــــــــا...



ميترسمـ از اينکه به گناه کاريــــ که نفسمـ آنرا صحيحــ ميخواند

و

دلمـ از آنـــ ميترسد

و

عقلمـ به آنـــ شکـــــ دارد،

در آتشــ بيـــ مهريـــ اتـــــ بسوزمـ.



خدایــــــــــا...



ميدانمـ تمامـ لحظه هايمـ با توستـــــ.

ميدانمـ تنها توييـــ که مرا فراموشــ نميکنيـــ.

ميدانمـ که اگر بارها فراموشتـــــ کنمـ، ناراحتتـــــ کنمـ و برنجانمتـــــ،

باز ميگوييـــــ برگرد.

ميدانمـ؛ همه اينها را ميدانمـ

وليــــ نميدانمـ چه کنمـ؛

نفسمـ مرا به سوييــــ ميکشد

و

عقلمـ حرفيـــــ ديگر ميزند

و

دلمـ در اينـــ ميانه مانده.



خدایــــــــــا...



تو بگو چه کنمـ.

تو نشانمـ بده راهيـــــ که بهترينـ استـــــ.



خدایــــــــــا...



ميدانمـ تو هميشه با منيـــــ ،

وليـــــ تنهايمـ مگذار؛

يا شايد بهتر باشد بگويمـ:

نگذار تنهايتـــــ بگذارمـ.



خدایــــــــــا...



منــــ از تنهاييـــــ و برگـــــ ريزانـــ پاييز،

منــــ از سرديـــــ سرمايـــــ زمستانـــــ،

منــــ از تنهاييــــ و دنيايـــــ بيـــــ تو ميترسمـ.



خدایــــــــــا...



منـــ از دوستانـــ بيـــــ مقدار،

منـــــ از همرهانــــ بيـــــ احساســـــ،

منـــــ از نارفيقيـــــ هايــــ اينـــ دنيا ميترسمـ.



خدایــــــــــا...



منـــ از احساســـ بيهوده بودنــــ،

منــــ از چونــــ حبابـــــِ آبـــــ بودنــــ،

منـــ از ماندنــــ چونــــ مردابـــــ ميترسمـ.



خدایــــــــــا...



منــــ ازمرگـــــ محبتـــــ،

منــــ از اعدامـ احساســــ به دستـــــ دوستانــــ دور يا نزديکـــــ ميترسمـ.



خدایــــــــــا...



منــــ از ماندنـــ ميترسمـ



خدایــــــــــا...



منــــ از رفتنــــ ميترسمـ



خدایــــــــــا...



منـــ از خود نيز ميترسمـ


خدایــــــــــا...



پنـــــاهم ده !!!

 

نویسنده: Farzad ׀ تاریخ: پنج شنبه 26 مرداد 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

Amir Tataloo - Hess e Mamooli ba keyfiat 320kb



 download

نویسنده: Farzad ׀ تاریخ: پنج شنبه 26 مرداد 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

اس ام اس جدید عاشقانه

اس ام اس جدید عاشقانه




وقتی عطر تنت را میخواهم ، به باد هم التماس میکنم ، خدا که جای خود دارد .

....

رفتنت آغاز ویرانیست حرفش را نزن / ابتدای یک پشیمانیست حرف را نزن / گفته بودی چشم بردارم از چشمان تو / چشمهایم بی تو بارانیست حرفش را نزن .

....

چقدر در تاریکی ، مشق رفتن کنم ؟ بیا و تکلیف مرا روشن کن !

....

دلتنگی عین آتش زیر خاکستر است ، گاهی فکر میکنی تمام شده ، اما یک دفعه همه ات را آتش میزند .

....

مرداب از رود پرسید : چه کرده ای که این چنین زلالی ؟ رود گفت : گذشتم !



....

بیراهه هم برای خودش راهیست وقتی من را به تو برساند و حوصله چه زود بی طاقت می شود در ادامه ی راهی که به تو ختم نمی شود .

....

به اندازه ی چشمان کفتربازی که کفترش بر بام دیگری نشسته ، بیقرارتم !

....

دلی که شکستی را گچ چاره نکرد ، گل گرفتمش .

....

میگن پنجره ی دل آدمای مهربون رو به خدا باز میشه ، از اون پنجره من رو هم دعا کن .

....

لعنت به همه ی قانون های دنیا که در آن شکستن دل پیگرد قانونی ندارد .

....

بهانه میتراشی و مرا عذاب میدهی / به روح بی قرار من تو اضطراب میدهی / دلم پر از گلایه ها ، تنم اسیر درد و خون / ولی تو قهر با دلم برای لحظه ی مکن .

....

دلم درد میکند ، انگار خام بودند خیالهایی که به خوردم داده بودی .

....

سفری به دور دنیاست ، وقتی دستانم تا انتها ، رویت را نوازش می کنند .

....

چه فرقی دارد ، شهر ما خانه ی ما باشد یا نباشد ؟ وقتی تو نه در شهر ما هستی و نه در خانه ی ما !

....

دلم برایت تنگ شده است ، چه از طول ، چه از عرض و چه از ارتفاع ، می دانم تقصیر تو نیست ، قطعا تقصیر اشکال هندسی ست .





 


ادامه مطلب
نویسنده: Farzad ׀ تاریخ: پنج شنبه 26 مرداد 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

اگر هم اکنون

 

اگر هم اکنون ، فرشته ای

ندایم دهد که :

خدایت ، یک سهم آرزو، عطایت کرده است ،

بی درنگ

ساعتی از دیدار ِ تو را

خواهم خواست و دیگر ، هیـچ ...

دلتنگت هستم ، بی شُمار

ای ماندنی ترین ماندگار ! 

نویسنده: Farzad ׀ تاریخ: پنج شنبه 26 مرداد 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

روزهای من...

روزهای من بی تو سپری میشود...

لحظه لحظه ی زندگی ام بوی عطر نفس های تو را میدهد...

جلوتر بیا!

بیا مرا دریاب. در این ثانیه های سرد و تلخ بیا تا زندگی ام دوباره با نور وجودت روشن شود...

بیا آرامم کن، مرا تنگ در آغوش بگیر!

رهایم کن از این زندگی پوچ و واهی. از این زندگی خیالی...

بگذار تا برای آخرین بار ببوسمت ای رویای همیشگی من... 

نویسنده: Farzad ׀ تاریخ: پنج شنبه 26 مرداد 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

صفحه قبل 1 ... 3 4 5 6 7 ... 14 صفحه بعد

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید


لینک دوستان

لینکهای روزانه

جستجوی مطالب

طراح قالب

CopyRight| 2009 , onlyformydear.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.COM